نسرین شمسی

کاپیتان

139
پنج‌شنبه, 22 شهریور 1403

دیروز تو یه مسیر قرار شد توقف گنیم لیدر گروه کاپیتان بازنشسته نیروی دریایی با قامتی استوار و محاسنی سپید حدود ۱۳ماشین پر و پیمون رو راه انداخته بود سمت یه لوکیشن تو پاکدشت به اسم جنگل استوایی
لحظه توقف  ماشین ها کاپیتان اومد جاده رو دور بزنه که یهو یه ماشین از وسط جا ده  برخورد کرد به در عقب قسمت شاگرد
و کلا  سمند به این محکمی در عقبش جمع شد
حدود ۴۰نفر از ماشین پیاده شدن ببینن سر ماشین لیدر چی اومده همه اخ اخ و وای وای
یه نفر تخمین خسارت میزد یه نفر کروکی میکشید یه نفر خانم کاپیتان رو که ترسیده بود جمع میکرد و همه کارشناس و پزشک و پلیس شده بودن برای تصادف
یه کناری ایستاده بودم زیر سایه و همه رو نظاره میکردم
خانم کاپیتان رو  بچه های گروه و خود کاپیتان
به نیم ساعت نرسید همه دیگه یادشون رفت ماشین چی شد و خسارت چقدر شد و کاپیتان  تو دردسر تعمیر و جبران خسارت  و غیره افتاده
کل ادم هایی که کارشناس شده بودن رفتن سراغ ناهار و رقص و موزیک خانم کاپیتان هم خوب شد و موند کاپیتان بایه خسارت ماشین خودش و جبران خسترت پرشیایی که بهش خورده بود
میخوام بگم بهترین ادمم باشی و برای تمام دنیا حال خوب بسازی به وقتش تنهات میزارن و عین خیالشون هم نیست
و بالاتر مدیریت بحران کاپیتان  که مثال زدنی بود
کاری به هیچ کس نداشت کوچکترین تغییری بابت تصادف تو چهره اش  و رفتارش نبود
اومد وسط شروع کرد با همه رقصیدن. نذاشت کسی اب تو دلش تکون بخوره  و ناراحتیش رو یه جوری هندل کرد که تا نیم ساعت بعدش هیچ کس یادش نبود چی شده
تمام مدیریت و فرمول هاش تو همون یه بعد از ظهر سرد بود
رهبرها همیشه تنهان
رهبرها همیشه تو بحران تنهاترن
رهبرها بلدن حال خرابشون رو انتقال ندن
رهبرها حل مسله میکنن
رهبرها رو هیچ کس کلافه و بهم ریخته نمیبینه
رهبرها رو هیچ کس حساب نمیکنن
و در اخر رهبرها  فقط رهبرن نه اونایی که ادای رهبری رو در میارن
کاپیتان برای من نماد یه کتاب پر از مفهوم مدیریتیه و من خیلی باید بیشتر ازش یاد بگیرم خیلی بیشتر از تمام کتابهایی که خوندم

یک دیدگاه بنویسید

اشتراک گذاری با